سکه هایی که شیرش رومی ست، با موهای بافته و دارد می رود سربازی. غازان خان محمود هم از آن طرف دارد می رود حمام گنجعلیخان رگ امیر کبیر را بزند. همه ی مجسمه های حمام می خواهند همین کار را بکنند. خب معلوم است که بعد از مرگ، اعمال و رفتارمان را با خود می بریم. مثلن شب قبل مرده است. فرداش می رود کارهای عقب افتاده اش را انجام دهد. و عین همین زندگی را می گذارند مقابلش. موزه ی لوور را می گذارند پشت سرش. یک فرانسوی که فکر می کند تاریخ، جای بدی ست و تروریست های بیشتری دارد، اصلن نمی داند اگر من یکی از این کوزه های زیرخاکی را پیدا کنم می توانم مثل او خوشبخت باشم. این تاریخ لعنتی را بارها زیر و رو کرده ام و آن لاها را گشته ام.