ما خوابمان برده بود . با هم . اما چه طور همه داشتند يك خواب را مي ديدند ؟ اين امكان نداشت . فقط يك نفر بود كه داشت خواب مي ديد . فكرش را بكن ! اين همه آدم داشتند دنبال آن يك نفر مي گشتند . حتمن او ، الان در جايي روي تختخواب خودش دراز كشيده و مي خواهد تا سر ظهر بخوابد . حتمن نگران چيزي نيست . بايد قبل از اينكه بيدار شود ، پيداش كنيم و بكشيم . حتمن با او خواهيم مرد و از اين دنياي بد خواهيم رفت .
+ نوشته شده در ساعت توسط حبيب محمدزاده
|